حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

تقابل

گفته شد که متقابلان عبارتند از دو معنى و مفهوم ذهنى متنافرى (از یکدیگر نفرت دارند و گریزانند و هیچگاه با یکدیگر سازگارى نداشته و یکجا مجتمع نمى‌شوند) که اجتماعشان در محل واحد،از جهت واحد و در زمان واحد ممتنع است.

 

اقسام تقابل

تقابل بر چهار قسم است:

  

1-نقیضان: یا تقابل ایجاب و سلب؛ مانند:انسان و ناانسان، سیاهى و غیر سیاهى، منیر و غیر منیر. 

نقیضان، بین دو مفهومی است که وجودی و عدمی باشند،(انسان= وجودی، ناانساان = عدمی).

لذا اجتماع آنها در شیء واحد محال است. یعنی امکان ندارد که شیئى هم انسان باشد و هم لا انسان، چون اجتماع نقیضین است و هو محالٌ بالبداهة.

همچنین ارتفاع نقیضین نیز از شیء واحد محال است. یعنى ممکن نیست که شیئى واحد، در آنِ واحد، نه انسان باشد باشد و نه ناانسان. 

[ارتفاع: نه این و نه آن؛  اجتماع: هم این و هم آن].

در تعریف نقیضان داریم: «أمران وجودی و عدمی و هما لا یجتمعان و لا یرتفعان ببدیهة العقل، و لا واسطة بینهما».

 

2-ملکه و عدم ملکه: مانند بینایى و کورى، تأهل و تجرد. بینایى،ملکه و کورى، نبودن آن ملکه است. همچنین تأهل،ملکه و تجرد، نبودِ آن ملکه است.

در این نوع از تقابل نیز مفاهیم، وجودی و عدمی هستند.

ویژگى دیگر ملکه و عدم ملکه این است که عدم ملکه صحیح نیست مگر در محلّى که صلاحیتِ داشتنِ ملکه وجود داشته باشد.

مثلا نابینایی تنها در جایى تحقق مى‌یابد که امکان وجود بینایى در آن باشد؛ زیرا کوری، یعنى نبودِ بینایى در کسى که صلاحیت بینایى دارد مثل انسان یا اسب. و ما هیچگاه در مورد یک سنگ، نمی گوییم بیناست یا نابینا چون اساساً صلاحیت بینایی ندارد.

با توجه به مثال فوق، در تقابل ملکه و عدم ملکه، تنها اجتماع آنها محال است و ارتفاعشان ممکن مى‌باشد.

یعنی در جایی که صلاحیت ملکه نباشد، ارتفاع ممکن است: سنگ، نه بیناست و نه نابینا.

 لذا تعریف ملکه و عدم ملکه عبارت خواهد بود از :« أمران وجودى و عدمى،لا یجتمعان و یجوز ان یرتفعا فى موضع لا تصح فیه الملکة»

 

3-ضدان: مانند گرما و سرما، سیاهى و سفیدى، بى‌باکى و ترس، سبکى و سنگینى.

ضدین دو امر وجودى اند که پیاپى بر یک موضوع وارد مى‌شوند، و اجتماعشان در آن ناممکن است، و تصور یکى از آنها بستگى به تصور دیگرى ندارد، [و هرکدام را مى‌توان بدون دیگرى و مستقل از آن تصور نمود]. 

در تعریف ضدان داریم: «الوجودیان المتعاقبان على موضوع واحد،و لا یتصور اجتماعهما فیه،و لا یتوقف تعقّل احدهما على تعقّل الآخر» 

 

توضیح:

وقتی می گوییم «دو امر وجودی اند» یعنی دو قسم قبلی که وجودی و عدمی بودند، از تعریف خارج می شوند.

وقتی می گوییم «بر یک موضوع وارد مى‌شوند» دانسته مى‌شود که ضدان باید لزوما صفت باشند. بنابراین، دو ذات، مانند انسان و اسب، درخت و سنگ و نظایر آنرا «ضدان»نمى‌نامند؛ چنین مواردى در معانى متخالف وارد مى‌شود، چنانکه گذشت.

و با قید«تصور یکى از آنها بستگى به تصور دیگرى ندارد»، متضایفان از تعریف بیرون مى‌شود؛ زیرا متضایفان، اگرچه دو امر وجودى هستند که در محل واحد از یک جهت جمع نمى‌شوند، اما تصور یکى از آنها بستگى به تصور دیگرى ندارد.

 

4-متضایفان: مانند:پدر و فرزند، بالا و پائین، تقدم و تأخر، علت و معلول، خالق و مخلوق.

در تضایف نیز مانند ضدان دو امر وجودی داریم که ارتفاع آنها در شیء واحد امکان پذیر است اما اجتماع آنها محال است.

طبق تعریف تضایف عبارت است از: «هما الوجودیان اللذان یتعقّلان معاً و لا یجتمعان فى موضوع واحد من جهة واحدة و یجوز ان یرتفعا»

  

نکات:

اولاً در متضایفین تعقل یک مفهوم بدون تعقل دیگرى ممکن نیست؛ بلکه در محیط ذهن، هریک از متضایفین را باید همراه با مقابلش تعقل و تصور کنیم. مثلا وقتى علتْ بودنِ چیزى را بر چیز دیگر تصوّر مى‌کنیم به ناچار، معلولیتِ شیئى دیگر نیز در ذهن ما مى‌آید.

 

ثانیاً در متضایفین امکان ندارد که شیئى واحد از جهت واحد، موضوع براى هردو طرف تضایف باشد.

مثلا شیئی نمی تواند نسبت به یک شیء، هم بالای آن باشد، هم پایین آن.

 

ثالثاً در پاره‌اى از موارد ارتفاع دو امر متقابل ممکن است.

مثلا واجب الوجود نه بالا است و نه پایین، و سنگ نه پدر است و نه فرزند. و اگر در بعضى موارد ارتفاع متضایفان هرگز واقع نشود، این امر ناشى از ویژگى خاص آن مورد است و ربطى به متضایف بودن آن‌دو ندارد. مثلا در مورد علت و معلول،چنین است که هر شىء یا علت است و یا معلول و خالى از این‌دو حال نیست.

  


 منابع: 

 - منطق علامه مظفر. ترجمه و اضافات، دکتر علی شیروانی. ج1

 -شرح منطق مظفر، علی محمدی خراسانی، ج1

 -تحریر منطق، دکتر علی شیروانی

  

تلخیص: نگین افتخاری 

نظرات  (۵)

در تکمیل بحث "ضدان":

اگر دو امر ضدان، سومی نداشته باشند، ارتفاع آن ها هم محال است: مانند سبکی و سنگینی. (اینکه شیئی در آن واحد و از جهت واحد، نه سبک باشد و نه سنگین محال است)

اگر سومی داشته باشند، ارتفاعشان محال نیست، مانند سیاهی و سفیدی. (ممکن است شیئی نه سیاه باشد و نه سفید، بلکه مثلا قرمز باشد)
  • سید حامد فرهنگ
  • سبکی و سنگینی رو نمیشه گفت از نوع نقیضان است؟ چون شبیه این است که بگیم "سبکی و غیر سبکی" یا "سنگینی و غیر سنگینی"
    پاسخ:
    سلام
    سبکی و سنگینی دو مفهم وجودی هستند یعنی نمی توان گفت یکی وجودی یا ایجابی است و دیگری عدمی یا سلبی. هر دو صفتند و از یک جنس هستند. پس شرط اصلی نقیضان را ندارند.

    اما اگر به این نحو بگوییم: سبکی و غیر سبکی، این میشود نقیضان. چون یکی وجودی و ملکه است (سبکی) و دیگری، نبودِ این ملکه است (غیر سبکی)  و شقّ دیگری بر آن متصور نیست و اجتماع و ارتفاع آن هم محال است. پس شرایط نقیضان را داراست.
    با سلام. در بعضی موارد بین تقابل تضاد و تقابل ملکه و عدم ملکه اشتباه می شود. چون هر دو از صفات هستند و گاه دو امر متضاد هم وجودی و عدمی می باشند.
    مثلاً دو مفهوم راضی و ناراضی، امیدوار و ناامید، خواب و بیدار، ... متضادند یا ملکه و عدم ملکه؟
    در این مثال ها هم ویژگی های تضاد وجود دارد و هم ویژگی های ملکه و عدم ملکه.
    یا در مورد شب و روز چه می گویید؟ شب و روز دو مفهوم متضادند، ولی دو امر وجودی نیستند. بلکه شب، عدم روز است و روز، عدم شب.
    اگر لطف کنید و کمی در این مورد توضیح بفرمایید، کمال تشکر را دارم

    با سلام.در متضایفان گفته شد که اجتماع ان محال است سوال پیش میاد که ایا ممکن نیست کسی هم پدر باشد و هم فرزند یا انسان می تواند خالق چیزی باشد در حالیکه خودش مخلوق مثلا زمانی که انسان یک اثر هنری را خلق می کند هم خالق است و هم مخلوق اگر کمی در این مورد توضیح دهید ممنون میشم

    سلام علیکم در بحث متضیفین می شود از دو جهت رفع شوند البته با نیاوردن قید جهت واحد
    پاسخ:
    علیکم السلام
    با توجه به اینکه رفع آنها از جهت واحد مجاز است،‌ رفع آنها از دو جهت مختلف، به طریق اولی ممکن و مجاز است و نیازی به ذکر چنین قیدی نیست.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.