در اقسام قیاس گفتیم که قیاس از حیث هیأت و صورت یا استثنایى است یا اقترانى. و قیاس اقترانى شامل دو قسم بود:
1) اقترانی حملی که به اشکال اربعه تقسیم شد و تفصیلا بحث شد 2) اقترانی شرطی که در این درس به آن می پردازیم.
تعریف: قیاس اقترانىِ شرطى آن است که همۀ مقدمات آن حملیۀ محض نیست، حال یا هردو مقدمۀ آن شرطیه است و یا حداقل یک مقدّمۀ آن شرطیه است و دیگرى حملیه؛ که در این فرض نیز، تسمیۀ آن به اقترانىِ شرطى مجاز و از باب تسمیه کلّ به اسم جزء است، یعنى کلّ قیاس را به نام یک جزء آن نامیدهایم.( چون قضیۀ شرطیه اجزائش بیشتر و جزء بزرگتر قیاس است، لذا به نام این جزء نامیده شده است).
اقترانى شرطى دو تقسیم دارد:
1-تقسیم آن به اعتبار جزء تام بودن یا نبودن حدّ وسط:
از آنجا که قضیۀ شرطیه از دو جزء تشکیل شده که هرکدام در اصل یک قضیه بوده و داراى دو طرف (موضوع و محمول) است، لذا اشتراک میان دو قضیۀ شرطیه گاهى در جزء تام، یعنى در تمام مقدم و یا تمام تالى از هرکدام است؛
و گاهى در جزء غیر تام، یعنى در بعض مقدم یا بعض تالى (تنها موضوع یا تنها محمول از هر کدام) مىباشد.
احتمال سومى نیز وجود دارد و آن اینکه:
اشتراک در جزء تام یک مقدم، و جزء غیر تام مقدمۀ دیگر باشد. بنابراین اقترانى شرطى،از این جهت، بر سه قسم خواهد بود.
قسم نخست: قیاسى که دو مقدمۀ آن در یک جزء تام خود باهم اشتراک دارند.
مانند:
هرگاه انسان عاقل باشد، به آنچه حوائجش را برطرف مىسازد قناعت مىکند.
و هرگاه انسان به آنچه حوائجش را برطرف مىسازد قناعت کند، بىنیاز خواهد شد.
:.هرگاه انسان عاقل باشد،بىنیاز خواهد شد.
قسم دوم: قیاسى که دو مقدمۀ آن در یک جزء غیرتام اشتراک دارند.
مانند:
اگر قرآن معجزه است، پس قرآن«جاودانه» است.
و اگر جاودانگى به معناى بقاء است، پس«جاودانه»تغییر نمىکند.
:.اگر قرآن معجزه است، پس اگر جاودانگى به معناى بقاء است، قرآن تغییر نمىکند.
قسم سوم: قیاسى که دو مقدمۀ آن در چیزى مشترکاند که جزء تام یکى و جزء غیرتام دیگرى را تشکیل مىدهد. ما این قسم را تنها به اینگونه تصویر مىکنیم که یکى از مقدمات قیاس،قضیۀ حملیه، و دیگرى قضیۀ شرطیه است؛ بطوریکه حدّ مشترک جزء تام مقدمۀ اول و جزء غیرتام مقدمۀ دوم است:
هرگاه نبوت از جانب خداوند باشد، پس اگر محمد صلی الله علیه و آله پیامبر باشد، «امت خود را رها نخواهد گذاشت».
و اگر«محمد صلی الله علیه و آله امت خود را رها نمىگذارد»، پس باید هدایتگرى را تعیین کند.
:.هرگاه نبوت از جانب خداوند باشد،پس اگر محمد صلی الله علیه و آله پیامبر باشد، باید هدایتگرى را تعیین کند.
ما به همین مقدار در رابطه با این قسم بسنده کرده و سایر اقسام آن را که از حیث مقدمات و اشکال اربعه تقسیماتى دارند به دلیل طولانى شدنِ سخن در رابطه با این مباحث و مخالف طبع بودن این قسم از قیاس اقترانى شرطى، بیان نمی کنیم.
2-تقسیم آن از جهت مقدماتش:
اقترانى شرطى ممکن است از دو متصله، یا دو منفصله، یا یک متصله و یک منفصله، یا یک حملیه و یک متصله، و یا یک حملیه و یک منفصله تشکیل شود. بنابراین،اقترانى شرطى از این جهت بر پنج قسم است.
در دنبالۀ بحث،ما تنها دو قسم نخست را مورد بحث قرار داده و به همین اندازه اکتفا مىکنیم.
الف: قیاس مرکب از دو متصله
این نوع قیاس شرطى،هرگاه دو مقدمۀ آن در یک جزء تام مشترک باشند،به اقترانى حملى ملحق مىشود؛ و از جهت تشکیل اشکال چهارگانه، شروطى که به لحاظ کم و کیف در آن معتبر است و نتایج، کاملا مانند قیاس حملى است.
البته باید این قیاس از دو شرطیۀ لزومیه تشکیل شود. و این، یک شرط عام براى همۀ اقسام قیاسهاى اقترانى است که از شرطیۀ متصله تشکیل مىشوند؛ زیرا عُلقه و ارتباط میان حدود شرطیههاى اتفاقى، ذاتى نیست و از اینرو، آنها حکمى در قیاس ندارند.
ب: قیاس مرکب از دو منفصله
قضیۀ منفصله تنها بر عناد و ناسازگارى دو طرف در صدق و کذب دلالت مىکند.
ناسازگارى و منافات یک شىء با دو امر،نه مستلزم تنافى میان خود آنها است،و نه مستلزم عدم تنافى میان آنها. بنابراین، دو منفصله منتج نیست،و قیاسى از قضایاى منفصله تشکیل نمىشود.
این سخن در صورتى صحیح است که ما بخواهیم مقدمات منفصله را به همان صورت منفصله در قیاس قرار دهیم. اما باید توجه داشت که هرمنفصلهاى مستلزم متصله است؛ و از اینرو،مىتوان آن را به صورت متصله درآورد.
پس اگر هردو منفصله را به صورت متصله درآوریم،قیاس از دو متصله تشکیل مىشود،و نتیجۀ آن نیز به صورت متصله خواهد بود.*
* جهت مطالعه بیشتر ر ک به منطق مظفر ، ترجمه علی شیروانی، ج2 ، ص 115-101
منابع :
شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2
منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2
تلخیص: نگین افتخاری