و لا بُدَّ له من قرینة صارفة عن ارادة المعنى الاصلی لأن الفهم لولا القرینة یتبادر إلى الحقیقة - والقرینة إما لفظیة وإما معنویة فاللفظیة کقولک هزم الأمیر الجند وهو فی قصره ، والمعنویة کاستحالة قیام المسند بالمسند إلیه المذکور معه عقلا بمعنى أنه لو خلى العقل ونفسه عد ذلک القیام محالا کقولک محبتک جاءت بی الیک ، لاستحالة قیام المجىء بالمحبة عقلا ، وکاستحالة ما ذکر عادة نحو هزم الأمیر الجند لاستحالة قیام هزیمة الجند بالأمیر وحده عادة ، وان أمکن عقلا
ومواضع المسند ثمانیة :
(1) خبر المبتدأ - نحو «قادرٌ» من قولک - الله قادرٌ.
(2) والفعل التام - نحو «حضر» من قولک - حضر الأمیر.
(3) واسم الفعل - نحو «هیهات - وَوَى - وآمینَ.
(4) والمبتدأ الوصفُ المُستغنى عن الخبر بمرفوعه - نحو «عارف» من قولک - أعارفٌ أخوک قدرَ الإنصاف.
(5) وَأخبار النَّواسخ «کان ونَظَائرُها - وإنَّ ونظائرُها»
(6) والمفعول الثانی - لظنّ وأخواتها.
(7) والمفعول الثالث - لأرَى وأخواتها.
(8) والمصدر النّائب عن فعل الأمر - نحو «سعیاً فی الخیر»
و مواضع المسند إلیه ستة :
(1) الفاعلُ «للفعل التّام أو شبهه» نحو «فؤاد - وأبوه» من قولک حضر فؤادٌ العالم ابوه.
(2) واسماء النَّواسخ : کان وأخواتها ، وإنّ وَأخواتها - نحو «المطرُ» من قولک - کان المطر غزیراً ، ونحو : إنّ المطرَ غزیر
(3) والمبتدأ الذی له خبر - نحو «العلم» من قولک : العلم نافع.
(4) والمفعول الأول - لظنّ وأخواتها.
(5) والمفعول الثانی - لأرَى واخواتها.
(6) ونائب الفاعل - کقوله تعالى (و وضع الکتاب)
ثم إن المسند والمسند إلیه یتنوعان إلى أربعة أقسام :
(1) إما ان یکونا کلمتین حقیقة - کما ترى فی الأمثلة السالفة.
(2) وإما ان یکونا کلمتین حُکما - نحو «لا إله إلا الله ینجو قائلها من النار» أی «توحیدُ الاله نجاة من النار».
(3) وإما أن یکون المسند إلیه کلمة حکما ، والمسند کلمة حقیقة نحو «تسمع بالمعیدی خیرٌ من أن تراه» أی «سماعک بالمعیدی خیر من رؤیته».
(4) وإمّا بالعکس - نحو «الأمیر قرُب قدومه» أی «الأمیر قریب قدومه»
ویُسمى المسند - والمسند إلیه : رکنى الجملة.
و در مجاز عقلی چاره ای نیست جز وجود قرینه ای که ما را از معنای حقیقی دور کند (منصرف کند) – و الا فهم انسان – بدون این قرینه به سوی معنای حقیقی می رود.
و قرینه یا لفظی و یا معنوی است. قرینه لفظی مثل کلام تو : امیر سپاه را شکست داد در حالیکه او در در قصرش بود، و قرینه معنوی (؟)
و مواضع مسند هشت مورد هستند:
1- خبرِ مبتدا مانند قادرٌ در قول تو: الله قادرٌ [قادر خبر و مسند است]
2- فعل تام [افعالی که بر انجام دادن کاری در زمان معین دلالت دارند بر خلاف فعل ناقص که تنها بر زمان دلالت دارند] مانند حَضَرَ در قول تو : حضر الأمیر
3- اسمِ فعل [کلمه اى است که داراى اثر و معنى فعل باشد ولى وزن یکى از افعال را نداشته باشد و بعضی از خواص فعل مثل تنوین را می پذیرد] مانند هیهات، وی و آمین.
4- مبتدای وصفی که بی نیاز از خبر است بخاطر اسمی که رفع داده می شود. مانند عارفٌ در مثال أعارفٌ أخوک قدرَ الإنصاف.
5- خبر نواسخ (کان و اخوات آن و إنَّ و اخوات آن)
6- مفعول دوم (برای افعال دومفعولی مانند ظنَّ و اخوات آن)
7- و مفعول سوم برای افعال سه مفعولی مانند أری و اخوات آن
8- و مصدر که نیابت از فعل می کند مانند: سعیاً فی الخیر
و مواضع مسند الیه شش مورد هستند:
1- فاعل فعل تام (یا شبه فعل) مانند فؤاد و أبوه در کلام حضر فؤادٌ العالم ابوه.
2- و اسم نواسخ(کان و اخوات آن و إنَّ و اخوات آن) مانند مطرُ در کان المطر غزیراً و مانند: إنّ المطرَ غزیر
3- و مبتدایی که با خبر همراه است مانند العلمُ در العلمُ نافع.
4- و مفعول اول در افعال دومفعولی مانند ظنَّ و اخوات آن
5- و مفعول دوم در افعال سه مفعولی مانند أری و اخوات آن
6- و نایب فاعل مانند کلام خداوند: و وُضِعَ الکتابُ (کتابُ در اینجا نایب فاعل و مسند الیه است).
و سپس مسند و مسند الیه به چهار نوع تقسیم می شوند:
1- یا دو کلمه حقیقی هستند مانند آنچه که در مثالهای قبلی آورده شد.
2- و یا دو کلمه حکمی هستند مانند « لا إله إلا الله ،گوینده اش را از آتش نجات می دهد » یا «توحید، آگاه باش که نجات از آتش است»
3- و یا مسند الیه کلمه حکمی و مسند کلمه حقیقی است: «شنیدن نام مُعَیدی* بهتر از دیدن اوست»
4- و یا برعکس فوق است، مانند: «صدای قدمهای أمیر نزدیک است» (آمدن امیر نزدیک است).
و مسند و مسند الیه دو رکن جمله نامیده می شوند.