حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

فی معرفة الفصاحة و البلاغة

الفصاحة

الفصاحة : تُطلَقُ فی اللغة على معان کثیرة ـ منها البیان و الظهور قال الله تعالى : (و أخی هارون هو أفصح مِنِّی لساناً) أی أبینُ منِّی منطقاً و أظهرُ مِنّی قولاً.

و یُقال : أفصحُ الصَّبیُ فی منطقه، إذا بانَ و ظَهرَ کلامُه.

و قالت العرب : أفصحُ الصبح. إذا أضاء ، و فصح أیضا.

و الفصاحة: فی اصطلاح أهل المعانی ، عبارة عن الألفاظ البیّنة الظاهرة ، المتبادرة إلى الفهم ، والمأنوسة الاستعمال بین الکتاب و الشّعراء لمکان حَسَنها.

و هی تقع وصفا للکلمة ، والکلام ، والمتکلّم ، حسبما یعتبرُ الکاتبُ اللفظة وحدها. أو مسبوکة مع أخواتها.

 

فصاحة الکلمة

1. خلوصها من تنافر الحروف : لتکون رقیقة عذبة. تخف على اللسان ، ولا تثقل على السمع ، فلفظ «أسد» أخف من لفظ «فدوکس».

2. خلوصها من الغرابة ، وتکون مألوفة الاستعمال.

3. خلوصها من مخالفة القیاس الصرفی ، حتى لا تکون شاذة.

4. خلوصها من الکراهة فی السمع

 

در شناخت بلاغت و فصاحت

فصاحت:

فصاحت در لغت به معانی متعددی اطلاق می گردد که از جمله‌ی آن، آشکار شدن و روشن شدن است. خداوند در قرآن از زبان حضرت موسی علیه السلام می فرماید: "برادرم هارون از نظر زبانی از من فصیح تر است" به این معنا که سخنوری او از من واضح تر و گفتار او از من روشن تر است. 

وقتی سخن گفتن کودک واضح و روشن شود، گفته می شود گفتار کودک فصیح شده است.

و وقتی [در ابتدای صبح] هوا روشن شود، عرب می گوید صبح فصیح شد و فَصحَ الصبح هم گفته شده.

و فصاحت در اصطلاح اهل معانی عبارت است از الفاظ روشن و واضح که نزدیک به فهم باشد و به خاطر خوش نامی‌اش برای نویسندگان و شاعران پر کاربرد باشد.

و فصاحت برای  نوشتار، گفتار و گوینده کاربرد دارد. بر این اساس، گاهی نویسنده یک لفظ را به تنهایی در نظر می گیرد و گاهی آن را در ترکیب با سایر کلمات می سنجد.

 

فصاحت کلمه (نوشتار):

  1. از ناهنجاری و ناموزون بودن حروف به دور باشد تا بر زبان سبک آید و شنیدن آن بر گوش سنگین نیاید. لذا واژه «أسد» سبکتر از «فَدَوکَس»* است.
  2. از الفاظ پیچیده و نامفهوم به دور بوده و پر کاربرد باشد.
  3. از قواعد صرفی تبعیت کند، طوریکه غیر عادی و خارج از قاعده نباشد.
  4. کراهت شنیداری نداشته باشد.

* شیر بیشه

 

نظرات  (۳)

  • فرید افتخاری
  • - همانطور که بدرستی در ترجمه ذکر شده "تطلق" در ابتدای متن از باب افعال و مصدر آن اطلاق است ، لذا بایستی آن را "تُطلَقُ" (به صیغه مجهول) بخوانیم.
    - لمکان حسنها هم به ضم حاء و سکون سین صحیح است و به معنای نیکوئی است چنانچه در فارسی هم به همین معنا کاربرد دارد.
    فصاحت مگر فاعل را در جمله اول ندارد؟ چرا مجهول؟
  • فرید افتخاری
  • الفصاحة تطلق فی اللغة على معان کثیرة

    اگر فصاحت را فاعل بگیریم و فعل را تُطلِقُ بخوانیم که باب افعال و معلوم است معنای جمله می شود:
    فصاحت اطلاق می کند در لغت بر معانی کثیره

    اگر فصاحت را فاعل بگیریم و فعل را تَطلُقُ بخوانیم که ثلاثی مجرد و معلوم است معنای جمله می شود:
    فصاحت آزاد و رها و بی قید میشود در لغت بر معانی کثیره
    که هر دو درست نیست.

    اگر فصاحت را نائب فاعل بگیریم و فعل را تُطلَقُ بخوانیم که باب افعال و معلوم است معنای جمله می شود:
    فصاحت اطلاق میشود (یعنی بدون قید و شرط شامل می شود) در لغت بر معانی کثیره
    که درست هست.

    طلق در ثلاثی مجرد یعنی آزاد و رها شدن که طلاق هم از همان ریشه می آید.
    در مورد دلالت لفظ بر معنا هم وقتی این دلالت شایع و فراگیر و بدون قیدی باشد آن را اطلاق می نامند.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">