المبحث الثالث فی التقیید بعطف البیان
أمّا عطف البیان : فیؤتى به للمقاصد والأغراض التی یدلّ علیها - فیکون
«أ» لمجرَّد التَّوضیح للمتبوع باسم مُختصّ به نحو أقسم بالله أبو حفص عُمر.
«ب» وللمدح : کقوله تعالى (جَعَلَ اللهُ الکعبَةَ البیتَ الحَرامَ قِیاماً للناس) - فالبیت الحرامَ ، عطف بیان : للمدح.
المبحث الرابع فی التَّقیید بعطف النَّسَق
أمّا عطف النسق : فیؤتى به للأغراض الآتیة :
(1) لتفصیل المسند إلیه باختصار ، نحو : جاء سعد وسعید ، فانه أخصر من : جاء سعد ، وجاء سعید ، ولا یُعلم منه تفصیلُ المسند لأن الواوَ لمطلق الجمع.
(2) ولتفصیل المسند مع الاختصار أیضاً ، نحو - جاء نصرٌ فمنصورٌ أو ثم منصور ، أو جاء الأمیرُ حتى الجُند ، لأنّ هذه الأحرف الثلاثة مشترکة فی تفصیل المسند - إلا أنّ (الأول) یفید الترتیب مع التعقیب (والثانی) یفید الترتیب مع التراخی - و(الثالث) یفید ترتیب أجزاء ما قبله ، ذاهباً من الأقوى إلى الأضعف ، أو بالعکس - نحو مات الناس حتّى الأنبیاء.
(3) ولردّ السامع إلى الصواب مع الاختصار - نحو جاء نصر - لا منصور - أو : لکن منصور.
(4) ولصرف الحکم إلى آخر - نحو ما جاء منصور ، بل نصر.
(5) وللشکّ من المتُکلم - أو التَّشکیک للسّامع ، أو للابهام نحو قوله تعالى : (و إنا أو إیاکم لعلى هُدىً أو فی ضلالٍ مُبین
(6) وللاباحة : أو التّخییر -
مثال الأول : تعلّم نحواً أو صرفاً. أو نحو : تعلّم إمَّا صرفاً وإمّا نحواً ، ومثال الثانی : تزوج هنداً أو أختها أو نحو : تزوج إمَّا هنداً وإمَّا أختها
المبحث الخامس فی التَّقیید بالبدل
أمَّا البدل : فیؤتى به للمقاصد والأغراض التی یَدُلّ علیها ویکون : لزیادة التقریر والإیضاح ، لأن البدل مقصودٌ بالحکم بعد إبهام نحو حضر ابنی علیّ ، فی (بدل الکل) ونحو : سافر الجندُ أغلبُه فی (بدل البعض
ونحو : نفعنی الاستاذ علمُه (فی بدل الاشتمال)
ونحو : وجهک بدرٌ شمسٌ - فی (بدل الغَلَط)
وذلک : لإفادة المبالغة التی یقتضیها الحال.
المبحث السادس فی التقیید بضمیر الفصل
یؤتى بضمیر الفصل : لأغراض کثیرة
(1)منها التخصیص ، نحو (ألم یعلموا أن الله هو یقبلُ التَوبةَ عن عبادِهِ
(2) ومنها تأکید التَّخصیص إذا کان فی الترکیب مُخصِّصٌ آخرُ کقوله تعالى (إن اللهَ هو التواب الرحیم
(3) ومنها - تمییز الخبر عن الصفة ، نحو : العاِلم هو العاملُ بعلمه
مبحث سوم: در مقید ساختن به عطف بیان
اما عطف بیان: پس عطف بیان برای اهداف و مقاصدی می آید که بر آنها دلالت دارد. پس می شود:
الف: تنها برای توضیح متبوع خود می آید به کمک اسمی که به آن اختصاص داده شده است مانند: أبو حفص عُمر به خدا قسم خورد.
ب: و بری مدح و ستایش: مانند قول خداوند (خداوند خانه کعبه را وسیله ای برای استواری و قیام مردم قرار داد) پس بیت الحرام عطف بیان کعبه است که برای مدح آمده است.
مبحث چهارم: در مقید ساختن به عطف نسق
اما به وسیله عطف نسق این اهداف بر آورده می شود:
(1) برای تفصیل دادن مسند الیه با رعایت اختصار. مانند سعد و سعید آمدند که اختصاری است برای سعد آمد و سعید آمد و بخاطر واو جمع تفصیل مسند از آن بدست نمی آید.
(2) و نیز شرح دادن مسند با رعایت اختصار مانند نصر و سپس منصور آمد یا امیر آمد حتی سپاهیان هم آمدند برای اینکه این سه حرف در شرح مسند مشترک هستند
(3) و برای بازگرداندن شنونده به صحت با رعایت اختصار مانند: : نصر آمد -نه منصور- یا ولیکن منصور.
(4) و برای برگرداندن حکم به دیگری. مانند منصور نیامد بلکه نصر آمد.
(5) و هنگامی که متکلم تردید داشته باشد و یا بخواهد شنونده را به شک یا ابهام بیندازد. مانندقول خداوند: و بدون شک ما یا شما یا بر مسیر هدایتیم و یا گمراهی آشکار.
(6) و برای حلال شمردن یا مخیر دانستن