الباب الثانی فی المجاز
المجاز : مشتق من جاز الشیء یجوزه ، إذا تعداه - سموا به اللفظ الذی نقل من معناه الاصلی ، واستعمل لیدل على معنى غیره ، مناسب له والمجاز : من أحسن الوسائل البیانیة التی تهدى الیها الطبیعة : لإیضاح المعنى ، إذ به یخرج المعنى متصفاً بصفة حسیة ، تکاد تعرضه على عیان السامع - لهذا شغفت العرب باستعمال (المجاز) لمیلها إلى الاتساع فی الکلام ، والى الدلالة على کثرة معانی الألفاظ ، ولما فیها من الدقة فی التعبیر ، فیحصل للنفس به سرور وأریحیة ، ولأمر ما کثر فی کلامهم ، حتى أتوا فیه بکل معنى رائق ، وزینوا به خطبهم وأشعارهم.
وفی هذا الباب مباحث
المبحث الأول فی تعریف المجاز وأنواعه
المجاز : هو اللفظ السمتعمل فی غیر ما وضع له فی اصطلاح التخاطب لعلاقةٍ : مع قرینة مانعة من إرادة المعنى الوضعی ، والعلاقة : هی المناسبة بین المعنى الحقیقی والمعنى المجازی ، قد تکون (المشبابهة) بین المعنیین ، وقد تکون غیرها.
فاذا کانت العلاقة (المشابهة) فالمجاز (استعارة) ، والافهو (مجاز مرسل) والقرینة : هی المانعة من إرادة المعنى الحقیقی ، قد تکون لفظیة ، وقد تکون حالیة - کما سیأتی :
وینقسم المجاز : إلى أربعة أقسام - مجاز مفرد مرسل ، ومجاز مفرد بالاستعارة «ویجریان فی الکلمة» ومجاز مرکب مرسل ، ومجاز مرکب بالاستعارة «ویجریان فی الکلام».
ومتى أطلق المجاز ، ، انصرف إلى (المجاز اللّغوی
وأنواع المجاز کثیرة : أهمها (المجاز المرسل) ، وهو المقصود بالذات وسیأتی مجاز ، یسمى «المجاز العقلی» ویجرى فی الإسناد
المبحث الثانی فی المجاز اللّغوی المفرد المرسل ، وعلاقاته
المجاز المفرد المرسل : هو الکلمة المستعملة قصداً فی غیر معناها الأصلی لملاحظة علاقة غیر (المشابهة) مع قرینة دالّة على عدم إرادة المعنى الوضعی.
باب دوم در مجاز
مجاز: مشتق از جاز، یجوز است هنگامی که لفظی که از معنای اصلی خود تجاوز کند و برای دلالت بر معنای دیگری بکار رود، مجاز نامیده می شود. و مجاز یکی از بهترین ابزارهای بیان است که طبیعت انسان به سمت آن هدایت می شود بدون اینکه خود معنا را توضیح دهد.
[به وسیله مجاز] معنا متصف به صفتی حسی می شود، بطوریکه نزدیک است بر چشمهای شنونده عرضه شود [شنونده آن حس را درک می کند]. به همین خاطر عرب به استعمال مجاز علاقمند است چون مجاز باعث گسترش کلام می شود و بر کثرت معانی الفاظ دلالت می کند. و چون مجاز در تعبیر کردن دارای دقت است، باعت سرور و شادمانی نفس انسان می شود و تا جایی پیش رفته اند که به وسیله آن هر معنای شگفتی آوری را با مجاز آورده اند و سخرانی ها و اشعار خود را به وسیله آن زینت بخشیده اند.
و در این مباحث:
مبحث اول در تعریف مجاز و انواع آن
مجاز: لفظی است که در اصطلاع خطاب، در غیر معنایی که برای آن وضع شده است، بکار می رود به دلیل ارتباط و قرینه ای که بین آن و لفظ مورد نظر وجود دارد و این عُلقه و ارتباط: مناسبتی است که بین معنای حقیقی و مجازی وجود دارد . گاهی مشابهتی بین دو معنا هست و گاهی نیز این تشابه وجود ندارد.
پس هنگامی که این علاقه (تشابه) وجودداشته باشد، مجاز (استعاره) است و در غیر این صورت، مجاز مُرسَل است و این قرینه مانع از رسیدن به آن معنای حقیقی است که گاهی لفظی و گاهی حالیه است. همچنان که خواهد آمد:
و مجاز به چهار قِسم تقسیم می شود :
مجاز مفرد مرسل، مجاز مفرد به استعاره، ( که این دو در نوشتار جاری می شوند) و مجاز مرکب مرسل و مجاز مرکب به استعاره ( که این دو در کلام جاری می شود).
و زمانی که مجاز بطور مطلق (بدون قید و شرطی) استعمال شود، منظور مجاز لغوی است.
و انواع مجاز بسیار هستند:
مهمترین آنها مجاز مُرسَل است و آن مقصود بالذات است به عنوان مجاز استعمال می شود و مجاز عقلی نامیده می شود و در مجاز لغوی مفرد مرسل و وابسته های آن جاری می شود.
مجاز مفرد مرسل: کلمه ای است که در غیر معنای اصلی خود بکار رود با لحاظ کردن ارتباط (مناسبتی) که غیر از مشابهت است و همراه با قرینه ای می آید که بر عدم اراده معنای وضع شده دلالت دارد.