حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان نظری» ثبت شده است

امکان دستیابی به معارف شهودی

همان‌طور که در درس دوم بیان شد، عرفان عملی و سلوک، راه وصول به عرفان نظری است. اما آیا این راه باز است و می‌توان با تصفیه‌ی باطن و مجاهدت به معرفت دست یافت؟

از دیدگاه عقلی مطابق با نظام‌های فلسفی اسلامی، نه تنها روش شهودی در کسب معارف ممکن است، بلکه بهترین راه شناخت واقعیت به شمار آمده است تا آنجا که شیخ اشراق کسی را که فقط به بحث‌های ذهنی پرداخته و حقایق را با شهود و مکاشفه درنیافته است، حکیم و فیلسوف نمی‌شمارد.

از دیدگاه نقلی نیز نه تنها راه معرفت شهودی باز است، بلکه به آن تشویق و ترغیب شده است و آیات و روایاتی همچون: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة»، «غضوا ابصارکم ترون العجائب»، «و انر ابصار قلوبنا بضیاء‌نظرها الیک ...» و حدیث معراج و دهها بحث قرآنی و حدیثی دیگر، بر این موضوع (ترتب معارف شهودی بر عرفان عملی)‌ دلالت دارند.

از دیدگاه تجربی نیز دستیابی به معارف شهودی از طریق سلوک عملی امری است که در مکان‌ها، زمان‌ها و فرهنگ‌های مختلف به ثبوت یقینی رسیده است و وجود هزاران هزار پیامبر الهی صلوات الله علیهم اجمعین و اوصیای ایشان علیهم السلام و اولیا و صاحبان کرامت و معرفت قدس الله اسرارهم واضح‌ترین دلیل بر درستی این راه است.

تأثیرات عرفان عملی و نظری بر یکدیگر

تأثیر عرفان عملی (سلوک) در عرفان نظری (معرفت شهودی)،‌ تسبیبی و تولیدی است ، زیرا عرفان نظری نتیجه و محصول عرفان عملی است. سالک در طی راه سلوک به تدریج به مشاهداتی دست می‌یابد و به ویژه در منزل فنا و سپس مقام بقای پس از فنا، ‌کلیت نظام هستی، چینش عوالم و حقیقت اشیا را مشاهده می‌کند و در پی آن معرفتی از سر حضور و شهود به وی روی می‌آورد که حقیقت عرفان نظری است.  پس هر چه راه سلوک دقیق‌تر و زیرنظر استاد کامل‌تر و با رعایت شئون شریعت همراه‌تر باشد، مشاهدات زلال‌تر و معارف برتر به دست خواهد آمد و به این ترتیب درجات عارفان تعدد می‌یابد.

(البته این تأثیرگذاری در شرایط عادی و برای عموم انسان‌هاست، اما گاهی بدون پیمودن طریقت و تحمل مشقات سلوک، برای برخی اشخاص استثنایی که با عوالم قدسی مناسبت ذاتی دارند شهود حقایق حاصل می‌شود که چون این افراد در اقلیت هستند،‌ انبیای الهی آنها را موردنظر قرار نداده‌اند و برای سایرین ضرورت سلوک انکارناپذیر است.)

درباره‌ تأثیر عرفان نظری در عرفان عملی باید گفت که اولا عرفان نظری و رسیدن به معارف شهودی، علت غایی سلوک و سرّ شکل‌گیری عرفان عملی است. ثانیا کسی که به حقایق عرفان نظری معرفت یافته است می‌تواند به تحلیل دقیق هستی‌شناسانه از منازل پیموده شده بپردازد و جایگاه درست هر یک و هدف نهایی سلوک را به خوبی نشان دهد. این امر برای سالکان بعدی و تربیت نفوس بشری اهمیت فوق‌العاده ای دارد و از بسیاری رهزنی‌ها و آسیب‌ها جلوگیری می‌کند.

 

محورهای اساسی در عرفان نظری

در علم عرفان نظری، چهار محور اساسی مطرح است:

  1. عرفان نظری از سنخ معرفت، علم و دانش است،‌ نه از سنخ عمل. خود شهود نیز جزء عرفان نظری به حساب نمی‌آید، بلکه معرفتی که از راه شهود حاصل می‌شود و به تعبیر و بیان آمده، عرفان نظری است؛
  2. محتوای عرفان نظری، هستی‌شناسی عرفانی است که در آن، روابط خداوند و اسماء، صفات، افعال و مظاهرش تبیین می‌گردد؛
  3. روش وصول به معارف در عرفان نظری، روش شهودی است؛
  4. در علم عرفان نظری،‌ عنصر تبیین و توضیح اهمیت زیادی دارد و قدرت علمی، فلسفی و زبانی عارفان ایشان را در این زمینه متفاوت می‌سازد.

 

مقایسه عرفان نظری با فلسفه

میان عرفان نظری و فلسفه، در زمینه‌های مختلف شباهت‌‌ها و تفاوت‌هایی وجود دارد:

  1. ماهیت: هر دو علم از سنخ معرفت حصولی (علم و دانش) می‌باشند، با این تفاوت که فیلسوف از طریق خردورزی عقلانی به این معرفت حصولی دست می‌یابد (علم الیقین)، اما معرفت حصولی عارف نتیجه شهود حقایق (عین الیقین) و فراتر از آن، فنای در حقیقت (حق الیقین) می‌باشد؛
  2. محتوا: هر دو در پی تفسیر نظام هستی و ارائه یک جهان‌بینی مطابق با واقع هستند، اما این هستی‌شناسی با هم تفاوت دارد:
  3. نهایی‌ترین نظری که در فلسفه‌ی اسلامی مطرح است، «نظام تشکیک خاصی» است، یعنی یک وجود شخصی سریانی که از مرحله‌ی شدت نامتناهی آغاز شده و با تنزلات پی‌در‌پی به نهایت ضعف وجودی می‌رسد، ساختار هستی را تشکیل می‌دهد.در این دستگاه، همه‌ی مراتب و موجودات به طور حقیقی موجودند، اما نسبت به نقطه‌ی اوج وجود که خدای سبحان است، محتاج و فقیر می‌باشند؛
  4. در عرفان نظری، به «وحدت شخصیه‌‌ی وجود»، یعنی یک وجود شخصی لایتناهی که همانا خداوند متعال است معتقدند و همه‌ی مخلوقات، مظاهر و شئون او بوده و وجودهای حقیقی محسوب نمی‌شوند؛
  5. روش: تنها روش قابل قبول در فلسفه، روش عقلی و برهانی است، اما روش اساسی در عرفان، روش شهودی است.

امکان دستیابی به معارف شهودی

همان‌طور که در درس دوم بیان شد، عرفان عملی و سلوک، راه وصول به عرفان نظری است. اما آیا این راه باز است و می‌توان با تصفیه‌ی باطن و مجاهدت به معرفت دست یافت؟

از دیدگاه عقلی مطابق با نظام‌های فلسفی اسلامی، نه تنها روش شهودی در کسب معارف ممکن است، بلکه بهترین راه شناخت واقعیت به شمار آمده است تا آنجا که شیخ اشراق کسی را که فقط به بحث‌های ذهنی پرداخته و حقایق را با شهود و مکاشفه درنیافته است، حکیم و فیلسوف نمی‌شمارد.

از دیدگاه نقلی نیز نه تنها راه معرفت شهودی باز است، بلکه به آن تشویق و ترغیب شده است و آیات و روایاتی همچون: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة»، «غضوا ابصارکم ترون العجائب»، «و انر ابصار قلوبنا بضیاء‌نظرها الیک ...» و حدیث معراج و دهها بحث قرآنی و حدیثی دیگر، بر این موضوع (ترتب معارف شهودی بر عرفان عملی)‌ دلالت دارند.

از دیدگاه تجربی نیز دستیابی به معارف شهودی از طریق سلوک عملی امری است که در مکان‌ها، زمان‌ها و فرهنگ‌های مختلف به ثبوت یقینی رسیده است و وجود هزاران هزار پیامبر الهی صلوات الله علیهم اجمعین و اوصیای ایشان علیهم السلام و اولیا و صاحبان کرامت و معرفت قدس الله اسرارهم واضح‌ترین دلیل بر درستی این راه است.

عرفان اسلامی در بستر تکامل خود، ابعاد مختلفی یافته و در جنبه‌های گوناگونی رشد و شکوفایی داشته است که عبارتند از: بُعد عملی، معرفتی، ادبی، تربیتی، اجتماعی و دینی. در این درس به بررسی دو بُعد  نخست، یعنی جنبه‌ عملی و معرفتی عرفان اسلامی می‌پردازیم.

عارفان از دیرباز متوجه یک تقسیم مهم در زمینه‌ عرفان بوده‌اند و می‌دانستند که در عرفان دو شاخه‌ عمده وجود دارد: نخست شاخه‌ عملی که از آن به «علم طریقت»، «علم سلوک»، «علم تصوف»، «علم معاملات» و «علم منازل الآخرة» تعبیر می‌نمودند و دیگری شاخه‌ معرفتی است که با عناوین متعددی همچون «علم حقیقت»، «علم حقایق»، «علم مکاشفه»،‌ «علم مشاهده» و «علم بالله» از آن یاد می‌کردند.

در زمان ما دو اصطلاح «عرفان عملی» و «عرفان نظری» استقرار کامل یافت که از دیدگاه واژگانی می‌توان آن دو را گرته‌برداری از «حکمت عملی» و «حکمت نظری» دانست.

 

عرفان عملی

سفر انسان از عالم ماده به سوی کمال مطلق که همانا خداوند سبحان است، سفری باطنی و معنوی است که عارفان از آن به «سلوک» تعبیر کرده‌اند و شخصی که این سفر را می‌پیماید، «سالک» نام دارد.

عارف مسلمان همیشه خود را بین مبدأ مادی و مقصد الهی و پشت پرده‌ها و حجاب‌های فراوانی می‌یابد که حقایق را از او پوشانده است و باید با سیر و سلوک و برنامه‌های عملی، منزل به منزل مقام‌هایی را پیموده و حجاب‌ها را آرام آرام از میان برداشته شود تا به مقصد نهایی دست یابد.

عرفان عملی یا بُعد عملی عرفان اسلامی، همین سیر و سفر درونی‌ای است که سالکان با اجرای برنامه‌های عملی (اعم از اعمال ظاهری و مراقبه‌های باطنی)، در خود پدید می‌آورند تا آنکه پس از طی منازل و مراحلی به حق نائل شوند.

اعمال ظاهری و باطنی (جوارحی و جوانحی) هر دو در سلوک مطرح هستند، اما باطن‌گرایی چهره‌ غالب عرفان است، لذا دستورات ظاهری هم با رویکرد باطنی موردنظر می‌باشند.

عارفان مسلمان در طول تاریخ به تجارب سالکانه‌ فراوانی دست یافتند و برای آنکه این تجربه‌های سلوکی و دستورالعمل‌های سیر باطنی در اختیار سالکان پس از ایشان قرار بگیرد و طی طریق را برای آنها آسان‌تر سازد، دست به تدوین آن تجربه‌ها و یافته‌ها زدند. به این ترتیب، «علم عرفان عملی» شکل گرفت که اوج آن در کتاب «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری بود.

هر چند علم عرفان عملی با علم اخلاق شباهت‌هایی دارد (هر دو گرایش به باطن داشته و در پی تطهیر و پاکسازی ظاهر و باطن انسان هستند و واژه‌های مشترک فراوانی هم دارند) اما تفاوت‌‌هایی جدی هم وجود دارد که آنها را کاملا از هم متمایز می‌کند:

  1. هدف در علم عرفان عملی، رسیدن به خدای متعال است،‌ اما در علم اخلاق، هدف اعتدال بخشیدن به قوای باطنی انسان می‌باشد، لذا نظام‌های اخلاقی غیر الهی نیز معنا داشته و وجود دارند.
  2. در علم عرفان عملی، حالت سیر و حرکت وجود دارد، اما در اخلاق بدون آن که ترتیبی منظور باشد، از مقوله‌های مختلفی مانند شهوت، غضب و ... بحث می‌نمایند. (لذا شهید مطهری از عرفان عملی به اخلاق متحرک و پویا و از علم اخلاق به اخلاق ساکن تعبیر می‌نماید)
  3. در علم عرفان عملی، حالات، واردات و مکاشفات فراوانی که به سالک روی می‌آورد مطرح است و بحث‌های گسترده‌ای در باب تفاوت خاطرات شیطانی، رحمانی و ... ارائه می‌شود که در علم اخلاق اصلا مطرح نیست.

 

عرفان نظری

پس از آنکه سالک در سفر معنوی، منازل عرفانی را پشت سر گذاشت و به مقامات نهایی (مقام «فنا» و مقام «بقای بعد از فنا») رسید، مشاهدات و مکاشفاتی به او روی می‌آورد و معرفتی شهودی و حضوری به حقایق نظام هستی (خداوند و اسما و صفات و افعال او) برای او فراهم می‌شود که همان عرفان نظری است و از آن به «تجربه‌ عارفانه» هم تعبیر می‌شود.

عرفا با تحریر تجارب خویش در عرفان عملی یا همان سلوک، «علم عرفان عملی» را پدید آوردند. در اینجا نیز در پی معرفت شهودی، قوای ادراکی عارف از مشهودات خود تصویربرداری و مفهوم‌گیری می‌کنند و علومی حصولی پدید می‌آورند که شخص عارف احیانا آن‌ها را ابراز کرده و به تقریر و توضیح و تدوین آنها می‌پردازد. به این ترتیب، «علم عرفان نظری» شکل می‌گیرد.

«عرفان نظری»، هستی‌شناسی ارایه شده از سوی عارفان است. آن‌ها پس از درون‌گرایی، توجه به نفس و مراقبه‌ی مستمر در مسیر طریقت، با شهود حقیقت یعنی مقام «فنا» و «بقای پس از فنا» به معرفت‌های حضوری (و نه حصولی)‌ دست یافته و ترجمان آن را در قالب عرفان نظری اسلامی در آثاری فاخر به جامعه‌ی اسلامی و بشری عرضه کرده‌اند.

این معارف نخستین بار در قرن هفتم قمری، توسط «محیی الدین ابن عربی» به صورت یک دستگاه سازوار هستی‌شناختی (که بعدها عرفان نظری نام گرفت) سامان یافت و سپس توسط شاگردان و پیروان وی گسترش یافته و تنظیم گردید.

این هستی‌شناسی ویژه، چنان از عمق و ظرافت برخوردار بود که رقیبی توانمند برای فلسفه و کلام موجود در آن روزگار گردید تا آن ‌که صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، فیلسوف متأله و صاحب حکمت متعالیه، تلاش کرد شکاف میان عقل و شهود را پر کرده و آموزه‌های اساسی عرفان نظری را با فلسفه و استدلال تثبیت نماید. او این توفیق را تکمیل فلسفه دانست.

در سنت حوزوی، آموزش عرفان نظری پس از فراگیری فلسفه و رسیدن به مراحل عالی آن (به ویژه پس از آشنایی با آموزه‌های صدرا در اسفار) آغاز می‌شود. این رویکرد به دلیل عمق و پیچیدگی عرفان نظری از یک سو، مدد رساندن آموزه‌های صدرا برای فهم عرفان نظری از سوی دیگر و ورزش عقلانی‌ای که با فراگیری فلسفه به شکل گسترده حاصل می‌شود از سوی سوم، اتخاذ شده است.

مواد درسی رشته‌ی عرفان نظری در حوزه‌های علمیه به ترتیب عبارتند از کتاب‌های:

  • «تمهید القواعد» اثر صائن‌الدین تُرکه
  • «شرح فصوص الحکم» نگاشته‌ی محقق قیصری
  • «مصباح الانس» به قلم محمد بن حمزه فناری

با توجه به مطلب فوق و همچنین رویکرد «حوزه‌ی علمیه‌ی کوچک ما» در ارایه‌ی نسخه‌ای سبک و فشرده از دروس حوزوی، پیشنهاد می‌گردد که دروس حاضر بعد از دروس فلسفه که در همین سایت قرار دارد، مطالعه شود.

سلسله دروس پیش رو، ویرایشی آزاد، ترکیبی و گاهی توأم با حذف و اضافات از کتاب‌های «آشنایی با مجموعه‌ی عرفان اسلامی» و «آموزش پودمانی مبانی عرفان اسلامی» است که هر دو به نوعی تحریری از درس‌های دوره‌ی عرفان نظری استاد یزدان‌پناه بوده و توسط حجت‌الاسلام علی امینی‌نژاد نگاشته شده‌اند.