حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

صناعت چهارم از صناعات خمس، صنعت شعر است.

هدف اصلى صناعت شعر، تأثیرگذارى بر نفوس اجتماعات بشرى به منظور بر انگیختن احساسات و عواطف آنان است در جهت مقصدى که شاعر دارد.

رکن اساسى کلام شعرى که قوام شعر به آن است و همان عامل موجب تأثیر در نفوس مى‌شود و احساسات و عواطف را برمى‌انگیزاند، «تخییل و تصویر» است. یعنى این‌که بر قوّه خیال انسان‌ها (که در بیشتر مردم همین قوّه حاکم است تا نیروى عقل) حکومت کردن و آن را در اختیار گرفتن.

یقینا تخییل، تصویر و بیان یک مطلب به صورت مجسم کردن آن، از حیث تأثیر، نقش اوّل را دارد.

 

هدف از صناعت شعر

مى‌توان به‌طور خلاصه مهمترین مقاصد شعر را بدین صورت فهرست کرد:

الف. ایجاد سرور، بهجت و شادمانى در نفوس شنوندگان.

ب. ایجاد غم، اندوه و درد در مستمعین.

ج. روحیّه دادن به افراد و تشجیع کردن آنها تا به عمل خاصى اقدام کنند.

د. برافروختن آتش خشم و کینه در دل‌ها 

ه‍. ایجاد حالت روانى ترس،وحشت،بزدلى و ترسانیدن افراد از اقدام و...

و. هولناک و عظیم جلوه دادن یک امر (کاهی را به کوهی تبدیل کردن).

ز.کوچک شمردن یک امر،توهین به یک شخص بزرگ و داراى ارزش اجتماعى (کوهى را به کاهى بدل کردن).

ح. انفعالات و تأثرات و مانند اینها،که شعر در نفس آدمى ایجاد مى‌کند. 

 

اجزای شعر

شعر نیز مانند خطابه داراى دو جزء است:

1.عمود شعر که همان مواد قیاسات شعرى (یعنى قضایاى متخیلات) است؛ 

2. اعوان شعر که همان اوزان و قافیه هاست.

اگرچه کلام موزون و مقفّى را کلام شعرى مى‌دانیم و قیاس شعرى را از آن مرکب مى‌دانیم، امّا باید بدانیم که منطقیون هرکلام منظوم و به رشتۀ نظم درآمده را،که داراى قافیه باشد شعر نمى‌نامند؛ بلکه خصوص کلام منظومى که موجب تأثیر در نفس و تخیّل باشد ولو موجب تصدیق هم نشود و فی الواقع دروغ و خلاف واقع هم باشد را شعر گویند.

لذا شعر در عرف منطقى، کلام مخیّل است.

 

تعریف شعر 

شعر کلامى است خیال‌انگیز، مرکب از عباراتى موزون، برابر و قافیه‌دار.

 

قاعده مخیلات

قوام شعر به سه چیز است: وزن، الفاظ و معانى مخیله.

بنابراین،کسى که مى‌خواهد صناعت شعر را به‌خوبى فراگیرد ناچار است به قواعدى که این امور را تحت ضابطه درمى‌آورد،رجوع کند.

اما «وزن و الفاظ» قواعدى دارد که در علوم مشخصى بیان شده است و مى‌توان بدان مراجعه نمود؛ و محل ذکر آن،علم منطق نیست؛ زیرا براى منطق‌دان تنها جنبۀ تخیلى شعر اهمیت دارد.

از ماهیت«وزن»در علم موسیقى و از استعمال و نحوۀ کاربرد آن در علم عروض بحث مى‌شود؛ و محل بحث از«الفاظ» علوم لغت و بلاغت و بدیع است.

 

ملکه شعر

شعر همچون دیگر صناعتها و فنون نیست که همواره صانع از روى تأمل و توجه و آگاهانه ابداع مى‌کند؛

بلکه شعر و شاعرى بیشتر خدادادى است تا اکتسابى. شعر همچون الهامى از درون شاعر مى‌جوشد و بر زبانش جارى مى‌شود و زمانى آگاهانه است و زمانى ناآگاهانه.

کمتر مى‌توان از راه تعلیم و آموزش و تمرین ملکۀ شعر را بدست آورد، مگر آنکه استعداد آن در وجود انسان نهفته باشد و آنگاه آن را با تمرین و ممارست بارور و شکوفا سازد.

 


منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

 

تلخیص: نگین افتخاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.