حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

مباحث منطق

نیاز ما به منطق تنها در علوم نظری است. زیرا علوم بدیهی عند النفس معلوم هستند و نیازی به استدلال و مصون ماندن از خطا ندارند.

منطق گاهى از معلوم تصورى،به نام معرِّف،بحث مى‌کند تا به کمک آن،مجهول تصورى را براى خود معلوم سازد؛ و گاهى از معلوم تصدیقى،به نام حجت،سخن مى‌گوید تا به یارى آن، قضایایى نادانسته را براى خود معلوم سازد. 

 

نیاز به الفاظ

اولین باب از ابواب شش گانه کتاب المنطق، مباحث الفاظ است و اولین بحثی که در این باب مطرح می شود نیاز به الفاظ است.

سوالی که در اینجا ایجاد می شود این است که اهل منطق چه نیازی به بحث الفاظ دارند و اگر جای این بحث در کتب لغت است، چرا در منطق بیان شده است؟

تردیدى در این نیست که غرض اصلى اهل منطق تنها معانى است؛ اما براى رسیدن به معانى لازم است از احوال و احکام الفاظ نیز بحث شود؛ به دو دلیل:

1- ارتباط با دیگران : تفاهم با مردم و انتقال آراء و افکار میان ایشان غالبا توسط زبان و لغت صورت مى‌پذیرد. ازاین‌رو منطقى نیازمند آن است که از احوال لفظ بحث کند،تا تفاهم به نحو کامل صورت گیرد و بتواند سخن خود و دیگران را با معیار درستى بسنجد.

2- خود فرد: منطقى نیاز دیگرى نیز به مباحث الفاظ به خاطر خودش دارد،که از حاجت نخست به مراتب بزرگ‌تر و مهمتر است.

برای فهم این نیاز، لازم است مقدمه ای را بدانیم:

 

انواع وجود

اشیاء چهار نوع وجود دارند: دو وجود حقیقى اند و دو وجود اعتبارى و قراردادى.

 

1-وجود خارجی

وجود خارجى،مانند وجود شما و وجود اشیایى که اطراف شماست،و نیز افراد انسان و حیوان و درخت و سنگ و خورشید و ماه و ستارگان،و دیگر وجودهاى خارجیى که به‌شماره در نمى‌آید.

 

2-وجود ذهنی

وجود ذهنى،که همان علم ما به اشیاء خارجى و مفاهیم دیگرى است که در ذهن ما نقش بسته است، و پیش از این گفتیم که آدمى قوه‌اى دارد که صورتهاى اشیاء در آن نقش مى‌بندد. نام این قوه ذهن است؛ و نقش بستن صورت شىء در ذهن، وجود ذهنى نامیده مى‌شود که همان علم است.

 

این دو وجود،هر دو حقیقى هستند؛ یعنی با اعتبار و جعل بشر حاصل نمى‌شود و بستگى به قرار داد و اعتبار کسى ندارند. 

 

3-وجود لفظی

انسان برای بیان و تفهیم اغراض خود به دیگران، نیازمند الفاظ است. چرا که نمی تواند برای بیان معانی، خودِ اشیاء خارجی را حاضر سازد . لذا با وضع کردن الفاظ و کلمات، معانی را که در ذهن دارد، به مخاطب می فهماند.

آنچه که انسان را قادر مى‌سازد معانى را توسط الفاظ تفهیم کند، همان ارتباط استوار و پیوند عمیق لفظ با معنا در ذهن است. گویى لفظ همان معناست و معنا همان لفظ است؛ بطوریکه وقتی لفظی برای یک معنا بیان شود، خود به خود، ذهن به آن معنا منتقل می شود.

پس وجود لفظی، وضع کردن الفاظ و کلمات است. اگر لفظ موجود شود گویا معنا وجود یافته است . یعنى آنچه که موجود می شود همان لفظ است،نه چیز دیگر؛ و این وجود به سبب آن پیوند و عُلقه بین لفظ و معنا، مجازاً به معنا نسبت داده مى‌شود.

 

4- وجود کتبی

 الفاظ به تنهایى همۀ نیازهاى آدمى را برطرف نمى‌سازد؛ زیرا اختصاص به طرفین گفت‌ و گو دارد و ازاین‌رو، باید براى رساندن معنا به کسانى که در مجلس سخن حضور ندارند و یا در آینده بوجود خواهند آمد، وسیلۀ دیگرى جست.

براى این مهم، انسان خط را اختراع کرد تا الفاظ حاکى از معنا را، به جاى آنکه بر زبان جارى سازد، بوسیلۀ آن حاضر سازد. و بدین نحو،خط، وجودى براى لفظ شد.

پس همانگونه که لفظ، وجودى براى معناست؛ مى‌توان گفت: «خط، وجودى براى لفظ است؛ و به تبع آن، وجودى براى معناست».

یعنى آنچه واقعا تحقق دارد همان کتابت است نه چیز دیگر، و این وجود، به سبب وضع، مجازاً به لفظ و معنا نسبت داده مى‌شود.

 

این دو وجود به دلیل وضع و استعمال، دو وجود مجازى و اعتبارى براى معنا بشمار مى‌روند.

 

از آنچه گفتیم بر می آید که کتابت، الفاظ را حاضر مى‌سازد و الفاظ معانى را در ذهن مى‌آورد و معانى ذهنى بر موجودات خارجى دلالت مى‌کند.

این مقدمه، دلیل دوم نیاز به الفاظ را برای ما روشن کرد.

 


منابع: 

- منطق علامه مظفر. ترجمه و اضافات، دکتر علی شیروانی. ج1

-شرح منطق مظفر، علیمحمدی خراسانی، ج1

-تحریر منطق، دکتر علی شیروانی

 

تلخیص: نگین افتخاری 

نظرات  (۱)

  • فائزه موسوی طیبی
  • با سلام
    قابل ذکر است که معرف و حجت مانند کلیت ، جزئیت و جنسیت ،عرضیّت و .... از جمله معقولات ثانیه هستند یعنی اموری که در مرتبه دوم و سوم تعقل و ادراک می شوند و در ذهن نقش می بندند و اینها در مقابل معقولات اولی هستند (معقولات اولی به آن دسته از حقایقی که در مرحله اول در ذهن ما به وجود می آیند و ادراک می شوند، می گویند ) و تمام مقصود شخص منطقی بحث از معانی ، صور ذهنیه و تصدیقاتی است که از معقولات ثانیه بدست آمده باشند به همین دلیل است که باید در مقام تعریف یا استدلال با یک مقیاس صحیحی کلام خود یا دیگران را بیازماییم و مغالطه استدلالات را دریابیم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.